*در تمـــنــای نــگاه تــــو*
دیــدم چــه آشـــوبــی
خانـ ه ♥ لینـ ک ♥ ایمیـ لـ ♥ پروفایـ لـ ♥ طـراح
در سواحل دریای زندگی قدم میزدم به سخت ترین لحظه ها که مــــــــــــــــــــــــادر... چشمان مادرم ....!
همه جا دو رد پا دیدم ، جای پای من
و خدا.
رسیدم فقط یک جای پا دیدم!
گفتم:خدایا من را در سخت ترین
لحظات رها کردی؟
ندا آمد:تو را در سخت ترین لحظات
بدوش کشیدم.
دندانم شکست ...
برای سنگ ریزه ای که
...
در خوراکم بود !
دردم گرفت ...
نه برای دندانم !
برای کم سو شدن
طراح : صـ♥ـدفــ |